
دیدبان روسیه: احمد وخشیته در «ستون در حوالی میدان سرخ» در روزنامه شرق نوشت: داستانهای روسی نقل میکنند که قدمتش به سال ۱۸۴۰ بازمیگردد؛ همان هنگام که نامش در افسانه «ماروز ایوانوویچ» اثر ولادیمیر اودویفسکی آمده است؛ پیرمردی با ریش و موی خاکستری که در کشوری یخزده درون یک خانه یخی زندگی میکرد و هرگاه که سرش را میتکاند، برف همه جا را سفیدپوش میکرد.
اگرچه تاریخ تولدش مشخص نیست اما برخی دیگر از افسانههای روسی میگویند که او هجدهم نوامبر در خانهای در شهر «ولیکی اوستیوگ» که یکی از شمالیترین شهرها در روسیه است متولد شده و سن و سالش را به بیش از دو هزار سال نسبت میدهند. در واقع میتوان گفت که بابابرفی (دِد ماروز)، نسخه روسی بابانوئل است؛ شخصیتی که به زمستانهای سرد و یخبندان شدید دوران اسلاوها بازمیگردد؛ پیرمردی قدکوتاه با ریش خاکستری که در افسانهها آمده است در میان مزارع میدوید و باعث یخبندان آنها میشد. با وجود این بابابرفی برای دهقانان خوشیُمن بود؛ چون به باور کشاورزان اسلاوی، یخبندان شدید زمستان، برداشت محصول زیاد در تابستان را به دنبال داشت. به همین خاطر بابابرفی را در جشنی به غذای سنتی خود یعنی بیلینی به همراه شراب قرمز دعوت میکردند.
آرام آرام در قرن نوزدهم، بابابرفی به شخصیت اصلی سال نو تبدیل شد؛ پیرمردی با ریشهای سفید که کت خز بلند و آبیرنگی به تن داشت؛ با چکمههای نمدی و عصا به دست؛ در واقع این تصویری است که در کارتهای تبریک سال نو در پایان روسیه تزاری میتوان مشاهده کرد یا در شعر سرگی یسنین در سال ۱۹۱۴ یعنی واپسین سالهای پیش از انقلاب فهم کرد.
اما با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و روی کارآمدن حکومت شوروی، بابابرفی حدود ۲۰ سالی ممنوعالتصویر شد و او نیز مانند درخت کاج که از جمله نمادهای اصلی سال نو بهشمار میآمدند، بر مبنای ایدئولوژی متعصبانه در حکومت شوروی، مورد بیمهری قرار گرفتند و قدغن شدند!
با وجود این آنها به سنت و فرهنگ روسیه گره خورده بودند و از همین جهت بسیاری از مردم پنهانی در خانههایشان درخت کاج تزئین میکردند و بابابرفی یواشکی در آستانه سال نو به پستوی خانهها میرفت و به بچهها هدیه میداد. اما درعینحال شورای کمیسرهای خلق شوروی، تعطیلات سال نو در ژانویه را یک حرکت «ضد انقلابی» میخواند و فرمان لغو آن را صادر کرده بود. حتی گفته شده برای مقابله با این اقدام ضد انقلابی، گشتهای ویژهای در خیابانها قدم میزدند و از پنجره خانهها، داخل را نگاه میکردند تا خانوادههایی را که قصد برگزاری جشن دارند یا درخت کاج آماده کردهاند، شناسایی کنند.
اما این نهایتا بیش از ۲۰ سال دوام نیاورد و اولین شماره روزنامه پراودا در سال ۱۹۳۶ در صفحه اول، عکسی از استالین با درخت کاج منتشر کرد و به نقل از او نوشت: «سال نو مبارک رفقا! با امید پیروزیهای جدید زیر پرچم لنین-استالین»؛ بنابراین بابابرفی که به تبعید محکوم شده بود نیز به همراه درخت کاج از ممنوعالتصویری خارج شد و به طور عیان به جشن سال نو مردم شوروی برگشتند.
اگر نگاهی به شکلگیری سال نو در روسیه داشته باشیم، گفته میشود که تا قرن پانزدهم میلادی، سال نو در این کشور، نخستین روز ماه مارس [اولین روز بهار] جشن گرفته میشد و در سال ۱۴۹۲ کلیسای ارتدوکس این جشن را به اول ماه سپتامبر موکول کرد. اما با به قدرت رسیدن پترکبیر در روسیه، او به دنبال آن بود که روسیه را همگام با اروپا پیش ببرد و از همین جهت تغییرات بنیادی را انجام داد و در این میان از مبدأ تقویم نیز غافل نشد و دستور داد که سالها را از ولادت عیسی مسیح محاسبه کنند و سال نو را از یکم سپتامبر به یکم ژانویه منتقل کرد.
به دستور پتر کبیر در خیابانهای اصلی، باید نجیبزادگان کاجها را تزئین میکردند و تا هفتم ژانویه حق جمعآوری آن را نداشتند و در این مدت مردم باید به یکدیگر تبریک میگفتند. البته این سنت پس از مرگ پتر به فراموشی سپرده شد و در زمان کاترین دوم دوباره آن را احیا کردند.
در این میان سنتی دیگر نیز از سال ۱۹۷۰ رقم خورد که به موجب آن، سخنرانی سالانه تلویزیونی تبریک سال نو در واپسین دقایق ۳۱ دسامبر ایجاد شد که اولین بار برژنف، دبیر کل وقت شوروی جلوی دوربین ظاهر شد. سنتی که تا به امروز نیز در روسیه ادامه دارد و بدون شک مهمترین آن در دقایق پایانی سال ۱۹۹۹ رقم خورد که یلتسین در پیام تبریک خود گفت: «من زودتر از موعد میروم! روسیه باید با سیاستمداران جدید، باهوش، قوی و پرانرژی وارد هزاره جدید شود» و پس از او تصویر پوتین ظاهر شد که به موجب فرمان ۱۷۶۱ یلتسین که از همان زمان به اجرا درآمد؛ پوتین [نخستوزیر وقت] تا برگزاری انتخابات در مارس ۲۰۰۰ سرپرست دولت شد. در واقع این اولین پیام تبریک پوتین بود که گفت: «دوستان عزیز! تا تحویل سال، ثانیههایی بیشتر باقی نمانده؛ بیایید به اطرافیان خود لبخند بزنیم و برای یکدیگر عشق و خوشبختی آرزو کنیم».
نویسنده: احمد وخشیته، استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه
منبع: ستون در حوالی میدان سرخ، روزنامه شرق